«پناهندگی در ترکیه» گره خورده با آنچه روزمره ذهن پناهجو با آن درگیر است. «یو. اِن»، «کیملیک» (کارت شناسایی)، کرایه خانه، صرافی، لیر و بیکاری که تازه سایههاشان از سر دلتنگی، غم غربت و برزخی از آینده مجهول بر دوش پناهجو سنگینی میکند.
« محبت نیوز» – اینجا امید و آرزو رنگ و لعاب خاص خودش را دارد. گوشیهای موبایل عمدتن رجیستر شده پناهجویان، با هر لرزش و زنگی فرکانسهای التهابآورش را نصیب مالکانشان میکند، استرسهای گاه و بیگاه اما دائمی که پایانش معلوم نیست. وارد جمعشان که میشوی اولین پرسش بعد از خوش و بشهای متداول در این جمله خلاصه میشود «به شما زنگ نزدن؟ مصاحبه رفتی؟ کار سراغ داری؟»
پناهجویان ایرانی در ترکیه معتقدند با اینکه زمستان به سر آمده اما هوای این روزها کمیساریای عالی سازمان ملل در ترکیه (UNHCR) به شدت سرد و ابریست، پروندهها زیاد و امکانات اندک، متقاضیان بیشمار و ماموران رسیدگی در حد بضاعت سازمان و اینگونه است که تا مدتها انتظاری بیپایان و صبوری پشت صبوری و صد البته هزینه پشت هزینه!
اعتقاد و ایمان به باورهای مسیحی در ایران، مشکلات هراسآور و دردناکی را برای مسیحیان فارسی زبان در پی داشته و بسیاری را ناچار به خروج از کشور و قدم برداشتن در خاک غریب برای حفظ اعتقاداتشان کرده است. نام ایران هر ساله درفهرست اسامی ۱۰ کشور مسیحی ستیز جهان قرار دارد و این قرارگیری صفتی جز «مسیحی ستیزی» حاکمان و دولتمردان جمهوری اسلامی را در جامعه جهانی برایشان رقم نمی زند. به همین بهانه خبرنگار «محبت نیوز» در ترکیه پای صحبت ها و درد و دل های برخی از این نوکیشان غربت نشین نشست و از آنان پرسید؛ اوضاع چطور می گذرد؟
اولین تماس پس از ۱۵ ماه
«سعید» نوکیش مسیحی به همراه خانواده چهار نفرهاش ۲۰ ماه هست که در ترکیه هستند، اما پس از گذشت ۱۵ ماه از آنان در آنکارا «پیش مصاحبه» شده و همچنان در انتظار تماسی هستند که شاید تاریخ مصاحبه اصلی را برای این خانواده مشخص نماید. او از سختی شرایط زندگی در ترکیه گلایه دارد و اینکه برای تامین مخارج خانواده چهار نفرهاش مجبور شد به کارهایی تن دهد که حتی روزی تصور انجام آنها را نیز نمیکرده است. او در مورد علت خروجش از ایران میگوید و اینکه اکنون چه تصوری نسبت به شرایط پناهجویی دارد.
«سعید» نوکیش مسیحی به همراه خانواده چهار نفرهاش ۲۰ ماه هست که در ترکیه هستند، اما پس از گذشت ۱۵ ماه از آنان در آنکارا «پیش مصاحبه» شده و همچنان در انتظار تماسی هستند که شاید تاریخ مصاحبه اصلی را برای این خانواده مشخص نماید. او از سختی شرایط زندگی در ترکیه گلایه دارد و اینکه برای تامین مخارج خانواده چهار نفرهاش مجبور شد به کارهایی تن دهد که حتی روزی تصور انجام آنها را نیز نمیکرده است. او در مورد علت خروجش از ایران میگوید و اینکه اکنون چه تصوری نسبت به شرایط پناهجویی دارد.
روایت یک دگرگونی
سعید لهجه جنوبی دارد. فرزند شرجی، خورشید تموز و خاک تفته. هفت سالیست که ایماندار شده و میگوید در این چند سال که تولد تازه را تجربه کرده تحولات جدیدی را در زندگیاش شاهد بوده است.
سعید لهجه جنوبی دارد. فرزند شرجی، خورشید تموز و خاک تفته. هفت سالیست که ایماندار شده و میگوید در این چند سال که تولد تازه را تجربه کرده تحولات جدیدی را در زندگیاش شاهد بوده است.
سعید میگوید «فرزند یک خانواده سنتی و مذهبی ام که به محض اطلاع اقوامم از مسیحی شدنم خودم، همسرم و دو فرزند خردسالم از خانواده طرد شدیم تا همین ۲۰ ماه پیش که مجبور به ترک ایران شدیم تقریبن با اکثر اعضای خانواده ام ارتباطی نداشتیم»
پس از ایمانم به مسیح با تناقض های بزرگی در جامعه ام روبرو شدم که پیش از آن حتی به آنها فکر هم نمیکردم، اینکه باید مدام بر روی اعتقاداتم سرپوش میگذاشتم، اینکه مجبور بودم برای تامین معاش خانواده ام در محل کار وانمود به مسلمان بودن بکنم و در دعا و نماز اداره شرکت کنم و یا اینکه برای رفتن به یک جلسه کلیسای خانگی با دلهره های بیشماری روبرو بودم.
سعید در ادامه می گوید «روزی به دنبال دخترخردسالم به مدرسه محل تحصیلش رفتم که دیدم بچه های کوچک ۶ ساله را به صف کردند و برایشان نوحه خوانی میکنند و دخترم به همراه آنها سینه میزند، با دیدن این صحنه به ماشینم برگشتم و سرم را روی داشبورد گذاشتم و گریستم، تجسم اینکه فرزندانم با چنین عقایدی رشد کنند برای من حکم کابوس را داشت.» امروز هم با نگرانی از آینده فرزندانم در خاک غریب به سر میبرم.
سعید از تاخیر در رسیدگی به پرونده های نوکیشان مسیحی گله میکند و هیچ تاریخی را برای خروج از این وضعیت برای خود و خانوادش متصور نیست.
بد میگذرد بد…
«مژگان» دیگر پناهجوی نوکیش مسیحی که در یکی از شهرهای کوچک نزدیک به آنکارا دوران پناهجویاش را به همراه دو دختر۹ و ۱۶ سالهاش میگذراند از گرانی و هزینه های سرسام آور زندگی در این شهر تقریبن کوچک برایمان می گوید و اینکه طبق قوانین کشور ترکیه پناهجویان اجازه کار ندارند و اگر هم جایی مشغول بکار شوند صاحب کارهای ترک به راحتی همه ی حق حقوق آنها را میخورند و به بیشمار موارد در این زمینه اشاره می کند که ترکها از پرداخت دستمزد به او یا سایر پناهجویان پس از مدتها کار کردن امتناع نموده اند.
«مژگان» دیگر پناهجوی نوکیش مسیحی که در یکی از شهرهای کوچک نزدیک به آنکارا دوران پناهجویاش را به همراه دو دختر۹ و ۱۶ سالهاش میگذراند از گرانی و هزینه های سرسام آور زندگی در این شهر تقریبن کوچک برایمان می گوید و اینکه طبق قوانین کشور ترکیه پناهجویان اجازه کار ندارند و اگر هم جایی مشغول بکار شوند صاحب کارهای ترک به راحتی همه ی حق حقوق آنها را میخورند و به بیشمار موارد در این زمینه اشاره می کند که ترکها از پرداخت دستمزد به او یا سایر پناهجویان پس از مدتها کار کردن امتناع نموده اند.
مژگان می گوید «دو زمستان به شدت سرد را در این شهر تجربه کرده که به علت گرانی قیمت برق و گاز مفرّی جز سوزاندن کومور (زغال سنگ) برای او و فرزندانش در یک خانه تقریبن ۲۵ متری نبوده، آن هم اگر به قیمت مناسب یافت می شد.»
او در شرایطی اجاره بهای ماهی ۵۰۰ لیر این خانه کوچکش را پرداخت می کند که روزی ۱۱ ساعت با حقوقی معادل روزی ۲۷ لیر در یک شرکت بافندگی کار میکند.
ترکیه هم مثل ایران است!
«یاشار» نوکیش مسیحی تبریزی است که به زبان ترکی استانبولی تسلط کامل دارد، یاشار یکسال را در ترکیه گذرانده و هنوز پیش مصاحبه هم نشده است.
«یاشار» نوکیش مسیحی تبریزی است که به زبان ترکی استانبولی تسلط کامل دارد، یاشار یکسال را در ترکیه گذرانده و هنوز پیش مصاحبه هم نشده است.
یاشار با ابراز تاسف از وضع موجود میگوید در ترکیه هم زمانیکه همکاران و یا دوستان ترک وی پی به اعتقادات مسیحی اش می برند غالبن برخوردی تبعیض آمیز با او از خود نشان میدهند و حتی بارها در حین کار شاهد بوده که کارهای سنگین تری به بخاطر همین مساله به او محول کرده اند چون او گذشته از یابانجی (خارجی) بودنش یک هیریستیان (مسیحی) است.
یاشار با ابراز نگرانی از این مساله بیان می کند که نمی داند در مورد این برخوردها چه تدبیری از خود نشان دهد و اینکه نمی تواند مسیحی بودنش را نیز انکار کند. یاشار بخاطر همین سوء برخوردها بارها مجبور به تغییر شغل خود شده است. یاشار از وضعیت کلیساهای فارسی زبان نیز در ترکیه گله می کند و معتقد است بسیاری از این کلیساها نگاهی تبعیض آمیز به اعضا دارند! اعضایی که قادر به پرداخت « ده یک » هستند به مراتب بیشتر مورد توجه شبانان قرار می گیرند و گاهی هم شاهد تبعیض جنسیتی بین اعضا هستیم. یاشار با انتقاد از این تبعیض ها عنوان می کند « من حدود یکماه به علت بیماری نتوانستم به کلیسا بروم و در خانه بستری بودم اما دریغ از یک تماس یا احوال پرسی، اما مواردی را به چشم دیده ام که بعضی شبانان به آنان که ظاهری آراسته تر دارند بیشتر توجه می کنند»
پناهندگی در پناهندگی
حجت دیگر نوکیش مسیحی که مدتی را نیز به علت فعالیتهای بشارتی در یکی از شهرهای مرکزی ایران در زندان به سر برده است از مشکلات شهر محل اقامتش می گوید. حجت مدتهاست از دیسک کمر رنج میبرد و شهری که برای او انتخاب شده، شهر کوچکی در جنوب غرب ترکیه است.
حجت دیگر نوکیش مسیحی که مدتی را نیز به علت فعالیتهای بشارتی در یکی از شهرهای مرکزی ایران در زندان به سر برده است از مشکلات شهر محل اقامتش می گوید. حجت مدتهاست از دیسک کمر رنج میبرد و شهری که برای او انتخاب شده، شهر کوچکی در جنوب غرب ترکیه است.
حجت می گوید اکثر پناهندگان ایرانی که شهرشان اینجا انتخاب شده است از زندگی در این شهر سر باز میزنند و فقط جهت امضاء هر دو هفته یکبار به اینجا می آیند.
عدم وجود مراکز درمانی و خدمات رفاهی، همچنین معضل بیکاری در شهرهای کوچک ترکیه موجب فرار ایرانی ها و در حقیقت پناهنده شدن به شهرهای بزرگتر اطراف می شود. حجت با ابراز نگرانی از وضعیت جسمی خود می گوید که جدیدن هم شایعاتی مبنی بر حذف بیمه از روی کیملیک (کارت شناسایی) پناهجویان بر سر زبانها افتاده که اگر حقیقت داشته باشد با توجه به هزینه های بالای درمانی در ترکیه شرایط به مراتب برای پناهجویان دشوارتر می شود.
او اضافه می کند در شهرهای کوچک مانند شهر محل سکونت او کلیساهای فارسی زبان به ندرت یافت می شوند و فراتر از آن ترکها به محض اطلاع از ایجاد کلیسای خانگی به بهانه ایجاد سر و صدا مانع از ادامه فعالیت این کلیساها می گردند.
“پناهجویان نوکیش مسیحی ایرانی علاوه بر مشکلات حاد معیشتی، معضلات روحی و جسمی بسیاری را نیز پیش روی خود دارند .شاید بتوان گفت بزرگترین مشکل پناهجویان در ترکیه، بلاتکلیفی و انتظار بیپایان است.”
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر