۱۳۹۴ فروردین ۹, یکشنبه

'ما روزنامه نگاریم'؛ انتخابات سال ۸۸ و روزنامه نگاران زندانی

'ما روزنامه نگاریم'؛ انتخابات سال ۸۸ و روزنامه نگاران زندانی

  • 29 مارس 2015 - 09 فروردین 1394
نمایی از فیلم ما روزنامه‌نگاریم
هفدهمین دوره جشنواره فیلم مستند تسالونیکی میزبان فیلمی بود درباره وقایع سال ۸۸ و روزنامه‌نگاران دستگیر شده و مهاجر ایرانی: "ما روزنامه نگاریم" ساخته احمد جلالی فراهانی.
فیلم سعی دارد تصویری از انتخابات سال ۸۸ و وقایع پس از آن را ترسیم کند، در حالی که بر سرنوشت روزنامه های تعطیل شده و روزنامه نگاران دستگیر شده متمرکز می‌شود.
جلالی فراهانی در آغاز فیلم سعی دارد در یک مقدمه کوتاه، تاریخ و ارزش‌های فرهنگی ایران را گوشزد کند، اما این مقدمه تا حدی شعاری به نظر می‌رسد. توضیحات راوی در بخش‌های مختلف فیلم- به ویژه درباره وقایع انتخابات سال ۸۸- ادامه دارد، اما این توضیحات می‌تواند برای تماشاگر ایرانی- که ماجرا را به شکل کامل می‌داند- خسته کننده باشد.
البته فیلمساز بر این نکته واقف است و به بی‌بی‌سی فارسی می گوید: "فراموش نکنید که این فیلم را برای تماشاگر خارجی ساخته‌ام. برای تماشاگر خارجی پرداخت انتخابات سال ۸۸ مهم است و او باید بفهمد که چرا یک عده روزنامه نگار مجبور شدند که کشورشان را ترک کنند. انتخابات سال ۸۸ باعث شد که صد و پنجاه روزنامه نگار از ایران خارج شوند."
جلالی فراهانی درباره شکل گیری این فیلم می گوید:"زمانی که فیلمبرداری را شروع کردم اصلاً به این روزها و این حال و احوال فکر نمی‌کردم. در سال ۱۳۸۴، در اولین روزهایی که آقای احمدی نژاد به قدرت رسید، حس کردم که باید کاری بکنم. باید تا جای ممکن تصویر بگیرم. فکرش را هم نمی‌کردم که این اصلاً روزی به فیلم تبدیل شود. آن روزها گزارشگر ارشد روزنامه ایران بودم و می‌دیدم که تمام بچه ها استعفا دادند یا مجبور به استعفا شدند و این دایره تنگ‌تر شد تا رسید به خود من."
"همانجا بود که به صورت زیرزمینی شروع کردم به فیلمبرداری. هر روزنامه ای که تعطیل می‌شد بدون این که کسی از من بخواهد می رفتم آنجا و حرف های بچه ها را ضبط و ثبت می‌کردم. اصلاً تصور این را نداشتم که سال ۱۳۸۸ به این شکل در راه است و من خودم هم دستگیر می‌شوم و به زندان می‌روم. چون من اصلاً چهره سیاسی نبودم. من یک روزنامه نگار عادی بودم که مطالب اجتماعی می نوشتم. حس می‌کردم یک نفر باید درباره خودمان حرف بزند."
جلالی فراهانی خود از یکی از روزنامه نگاران پرشماری است که دستگیر شده و پس از آزادی مهاجرت کرده‌اند. از این رو تجربه شخصی او بخش مهمی از فیلم را پیش می‌برد، هرچند با تجربه دیگر روزنامه نگاران گره می‌‌خورد. تاثیر دستگیری او را در حرف‌های دخترش پی می‌گیریم و حرف‌های دیگر روزنامه نگاران- از جمله درباره بدرفتارهایی که تحمل کرده‌اند- بخش مهمی از فیلم را پیش می برد.
با این حال جلالی فراهانی می‌گوید سعی داشته از شخصی شدن فیلم پرهیز کند: "این فیلم بیشتر از این که برای من شخصی باشد یک نوع شکنجه است. زمانی که فیلم را آغاز کردم به هیچ وجه نمی‌خواستم تجربه شخصی خود را وارد این داستان بکنم و دوست داشتم که از تجربه دیگر دوستان استفاده کنم، از ترس همین شخصی شدن فیلم."
احمد جلالی فراهانی کارگردان فیلم ما روزنامه‌نگاریم
"وقتی با یکی از کارگردانان نامدار دانمارک حرف زدم و به عنوان مشاور در نوشتن به من کمک کرد، او اصرار داشت که من داستان خودم را هم وارد کنم و به این ترتیب حس تعلیق در مخاطب بوجود بیاید و فیلم را دنبال کند. اینجا بود که تن دادم به این داستان. اما وارد کردن داستان خودم یک نوع شکنجه مکرر بود. برای مثال هر بار باید چیزهایی را که دخترم درباره من بعد از زندان رفتن تعریف می‌کند گوش می‌کردم؛ یا خاطراتی که در زندان و بعد از آن داشتم مجدداً برایم زنده شد. این طور بود که گرفتار چیزی شدم که از آن می‌گریختم."
روزنامه‌نگاران مختلفی در فیلم درباره تجربه زندان و مهاجرت حرف می‌زنند، اما تماشاگر به هنگام تماشای فیلم برخلاف رویه معمول، با زیرنویس نام آنها روبرو نمی‌شود و تنها در پایان فیلم می‌فهمد که چه کسانی در فیلم حرف زده‌اند؛ که البته کمی دیر به نظر می رسد.
فیلم در واقع دو بخش دارد: در ایران و در خارج از کشور. جلالی فراهانی درباره انتخاب مصاحبه شوندگان در بخش ایران می گوید: "آدم ها تصادفی جلوی دوربین قرار می‌گرفتند، مثلاً آقای زیدآبادی. ایشان را می‌شناختم اما هرگز نرفتم سراغ ایشان که بیاید با من مصاحبه کند. تنها در همان جلسه انتخابات انجمن روزنامه نگاران پیش آمد. البته تصاویر خیلی بهتری از ایشان داشتم، همین طور از دوستان دیگری که اسم‌شان را نمی‌آورم، اما بعد از زندان مجبور شدم که آنها را بسوزانم و نابود کنم تا به دست نیروهای امنیتی نیفتد، چون آن دوستان حرف‌های تندی زده بودند. این چیزی که باقی مانده بقایای آن پنجاه شصت روزنامه‌نگاری است که به واسطه دوستی جلوی دوربین من حرف زده بودند."
اما بسیاری هم در خارج از کشور جلوی دوربین او قرار گرفته اند: "در دانمارک انتخاب ها برنامه ریزی شده بود. برای مثال آقای احسان مهرابی را به این خاطر انتخاب کردم که با هم دستگیر شدیم. یا آقای امیرحسین فتوحی که حالا آلمان هستند چون با هم در یک سلول بودیم. وقتی که بودجه فیلم قطعی شد با بیشتر بچه های روزنامه‌نگاری که به آنها اطمینان داشتم تماس گرفتم و درخواست فرستادم که همکاری کنند از جمله آقای ابراهیم نبوی و آقای رجبعلی مزروعی. یک عده گفتند نه، آنهایی که قبول کردند در فیلم هستند."
صادق صبا، مدیر بخش فارسی بی‌بی‌سی از جمله مصاحبه شوندگان است که از -احتمالاً- نخستین بازجویی اینترنتی در جهان و آزار و اذیت خانواده کارکنان بی‌بی‌سی در ایران می‌گوید: "هفت نفر از بستگان خود من را برای بازجویی بردند، از جمله یک پیرمرد نود ساله را."
نقطه ضعف فیلم قسمت‌هایی است که فیلمساز سعی دارد واقعه‌ای را بازسازی کند. مثلاً در مورد بازسازی وقایع شب اعلام آراء انتخابات و "کودتای انتخاباتی"، نمایش خود فیلمساز بر روی تختخواب و درگیری‌اش با کابوس های شبانه - و سپس گریه کردنش- تصنعی به نظر می‌رسد. اساساً گریه کردن مصاحبه شوندگان - هرچند از غم و اندوه درونی آنها خبر می‌دهد و گاه بشدت واقعی است- اما بیش از حد استفاده شده و چند صحنه اشک ریختن براحتی می‌توانست از فیلم حذف شود.
اما فیلم همه‌جا موضع نمی‌گیرد و وفتی دوربین فیلمساز نقش یک ناظر را بر عهده می‌گیرد، با لحظه‌های تکان دهنده‌ای روبرو می‌شویم؛ از جمله تمام صحنه‌هایی که زندانیان سابق از رفتارهایی می‌گویند که قلب هر تماشاگری را به درد می‌آورد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر