۱۳۹۴ تیر ۸, دوشنبه

شوخی های دکلی - مصاحبه با محمود احمدی نژاد در مورد دکل گمشده

شوخی های دکلی - مصاحبه با محمود احمدی نژاد در مورد دکل گمشده

«سلام آقای احمدی نژاد.
محمود احمدی نژاد: نمی‌شنوم.
من: (با صدای بلندتر) سلام عرض کردم جناب احمدی نژاد.
محمود: از کی اینجایی؟
من:ببخشید کجا؟
محمود: 7؟ 8؟ 9؟
من: نه آقای احمدی نژاد، همین الان شماره تونو گرفتم. سوال داشتم.
محمود:من از شما می‌پرسم.
من:چیو؟
محمود: ما نمی‌دونیم.
من:متوجه منظورتون نمی‌شم. درباره دکل نفتی گمشده سوال داشتم.
محمود: دکل؟
من: بله دیگه، همین دکلی که زمان شما از ترکیه به قیمت 80 میلیون دلار خریداری شده و الان معلوم نیست کجاس.
محمود: شما اگه با مردم در خیابونا صحبت کنی، میگن دکل اصلا چی هست. دکل نه منه دی.
من: فکر نمی‌کنم این طور باشه. همه می‌دونند دکل چیه. از هموناس که زیرش نفت تولید می‌شه. نفت هم اگه خاطرتون باشه، همونه که شما آوردین سر سفره‌هامون.
احمدی نژاد سکوت می‌کند ولی احساس می‌کنم چشم‌هایش را ریز کرده و دارد از آن لبخندها می‌زند. حتی از پشت تلفن می‌شود حسش کرد. پشت گردنم تیر می‌کشد.
محمود: یعنی مشکل جوونای ما الان دکله؟
من: خب به هر حال این هم جزو مشکلات محسوب می‌شه دیگه.
محمود: باباجون!
من: با منین؟
محمود: آبُ بریز همون جا که می‌سوزه، چرا آبُ جای دیگه می‌ریزی؟
من: آقای احمدی نژاد درست صحبت کنید. به هر حال رئیس جمهور هشت ساله مونید، احترامتون واجبه، ولی دلیل نمی‌شه هر چی دلتون می‌خواد بگین.
محمود: بگم؟
من: جان؟
محمود: بگم؟
من: بفرمایید. ولی چی رو؟
محمود: اون چیزی که دلم می‌خواد به شما روزنامه نگارا بگم.
من: نه فکر نمی‌کنم مناسب جمع باشه. همون در مورد دکل صحبت کنید ممنون می‌شم.
محمود:حالا آقای حداد هم اینجا نشسته و اشاره می‌کنه که اینجوری نگو ولی بذارین بگم آقای حداد (می خندد)، اون دکلُ لولو برد.
من: خب یعنی حالا چی می‌شه؟
محمود: من از شما می‌پرسم؛ چی می‌شه؟
من: آقا من نمی‌دونم، زمان شما، غیر از اینکه کلی پول گم شده، یه دکل هم گم شده. من از کجا بدونم!
محمود: ما پاکدست بودیم. هر مشکلی هم که بوده مال دولت قبل بوده.
من:آقا نخواستیم خیلی ممنون.
محمود:پس بذارین یه خاطره‌ای تعریف کنم براتون؛ توی نیویورک یه بچه دو سه ساله منُ به مامانش نشون داد. دوست مامانش گفت این کیه؟ گفت این محموده، این محموده.
من:چه ربطی داشت؟
محمود: من از شما می‌پرسم؛ چه ربطی داشت؟»
«اتفاقات یک روز معمولی :
یک دکل نفتی گم شد.
فرودگاه قشم فروخته شد.
طرف با سند کویر لوت وام گرفته.
یکصد و بیست و شش هزار تن چای از انبار سازمان چای دزدیده شده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اخبار همان شب در صداوسیما:
کشته شدن یک سیاه پوست در آمریکا.
تحصن کارگران در فرانسه.
عقب نشینی نیروهای داعش در استان صلاح الدین.
مشکلات فرودگاهی در اروپا.
مخالفت آمریکا و اتحادیه اروپا با لغو تحریم‌های هسته‌ایی.»
«چنان میدزدمت در روز روشن
که دولتمرد سابق آن دکل را !»
«من همیشه به ضرب المثل "شتر با بارش گم میشه” میخندیدم… ولی از وقتی فهمیدم دکل با نفتش گم شده دارم ذکر مصیبت میخونم!»
کاریکاتوری از مانا نیستانی در مورد دکل گمشده
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر