۱۳۹۴ فروردین ۱۲, چهارشنبه

مردی که تمدن آشوری را کشف کرد

مردی که تمدن آشوری را کشف کرد

  • 1 آوریل 2015 - 12 فروردین 1394
تصویری بازسازی شده از کاخ های آشوربانیپال توسط آستین هنری لایارد
دو نقطه باستانی که اخیرا توسط گروه دولت اسلامی ویران شدند، حدود دو هزار و پانصد سال زیر خاک مدفون بوده و ۱۷۰ سال پیش اولین کاوش های باستان شناسی سرآغازی شد برای کشف گنج های نهفته در این نقاط.
شاید بتوان گفت که آن کاوش ها راه را برای نابودی آثار به جا مانده در این نقاط باستانی توسط گروه داعش هموار ساخت ولی در عین حال باعث شد که بخشی از غنای یک تمدن فراموش شده حفظ شوند.
در روزهای کم نور نوامبر ۱۸۷۲ مردی به نام جورج اسمیت در یکی از اتاق های کار موزه بریتانیا در شهر لندن روی یک لوح سفالی تحقیق می کرد. هزاران قطعه از آنها چندی پیش در یک حفاری در شمال عراق کنونی کشف شده بودند. این لوح به خط میخی منقش بود که در دوران باستان در سراسر بین النهرین رواج داشت و در دوران حیات جورج اسمیت معنای آن کشف شده بود.
نوشته برخی از این لوح ها مربوط به امور تجاری و حسابداری روزانه بود، برخی دیگر پیروزی های شاهان آشوری را ثبت کرده و برخی دیگر حاوی دعا یا مراسم قربانی کردن گوسفند توسط روحانیان دربار بود.
اما قطعه لوحی که جورج اسمیت روی آن تحقیق می کرد از یک داستان حکایت می کرد. داستانی در مورد سیل‌ای مهیب که جهان را زیر آب برد، در مورد مردی که یک کشتی ساخت و کبوتری که در جستجوی خشکی آن را به پرواز درآورد.
جورج اسمیت متوجه شد که روی این لوح نسخه ای از داستان نوح و کشتی او نوشته شده است. اما این کتاب سفر پیدایش، نخستین بخش از کتاب مقدس عبری نبود. متنی بود با عنوان گیلگمش، یک شعر حماسی که اولین بار هزار و ۸۰۰ سال قبل از میلاد روی لوح حک شده است، حدود هزار سال قبل از نگارش تورات عبری. حتی آن لوحی که جورج اسمیت روی آن تحقیق می کرد و بخشی از این داستان روی آن نوشته شده بود، متعلق به قرن هفتم قبل از میلاد یعنی بسیار قدیمی تر از نسخه های اولیه کتاب سفر پیدایش بود.
اوایل ماه دسامبر ۱۸۷۲ جورج اسمیت بازخوانی خود از متن حک شده روی این لوح را در جلسه باستان شناسی مرتبط با کتاب مقدس قرائت کرد. ویلیام گلدستون، نخست وزیر وقت بریتانیا، نیز در میان حاضران بود. پس از قریب به دو هزار سال، این اولین باری بود که داستان حماسی گیلگمش در جمع بازخوانی می شد.
کشف این متن که حدود ۱۵ سال پس از انتشار کتاب چارلز داروین با عنوان خاستگاه گونه ها (منشأ انواع) صورت گرفت به باورهای مسیحی رایج در نیمه دوم قرن نوزدهم جامعه بریتانیا (دوره ویکتوریا) ضربه دیگری زد.
سرگذشت این لوح باستانی که یک بار دیگر تاریخ ساز شد، از حفاری در نقطه ای در شمال عراق امروزی به نام کویونجیک شروع شد. یکی از همان نقاط باستانشناسی است که امروزه گروه دولت اسلامی برای یافتن گنجینه های تمدن آشوری آنجا را حفاری می کند. این سرگذشت در کتابی با عنوان " کتاب دفن شده، مفقود شدن و بازکشف حماسه گیلگمش" به قلم پروفسور دیوید دامروش از دانشگاه کلمبیا به خوبی حکایت شده است.
کویونجیک درست در نقطه مقابل شهر موصل در آن سوی رود دجله واقع شده و دو هزار و ۷۰۰ سال پیش بخشی از شهر نینوا آخرین پایتخت امپراطوری نوآشوری بود. در دوران آشوربانیپال این شهر با بناهای عظیم و باغ های بزرگش به اوج شکوه و رونق رسید. در سال ۶۱۲ قبل از میلاد در جریان شورشی به رهبری بابلی ها، شهر نینوا غارت شد و بسیاری از بناهای شهر از جمله کتابخانه آشوربانیپال و لوح نوشته های او از جمله داستان حماسی گیلگمش زیر خاک رفت.
حدود دو هزار و پانصد سال بعد مردی به نام هرموزد رسام این لوح را از زیر خاک پیدا کرد. خانواده او از مسیحیان کلدانی بودند، نوادگان آشوریان باستان که در قرن چهارم به مسیحیت گرویدند و از نظر قومی با اعراب و کردهای ساکن منطقه متفاوتند. در یک سال اخیر کلدانی ها به شدت توسط گروه دولت اسلامی مورد سرکوب قرار گرفته اند و بسیاری از آنها مجبور شده اند به اقلیم کردستان یا خاک ترکیه بگریزند.
در دوران جوانی هرموزد رسام موصل شهری آرام و از مناطق عقب افتاده قلمرو امپراطوری عثمانی بود که به مرور رو به زوال می رفت. هرموزد در ۱۹ سالگی و در سال ۱۸۴۵ با آستین هنری لایارد آشنا شد و این سرآغاز تغییر بزرگی در زندگی او و تاریخ آشوریان بود.
یک گاو بالدار به سرپرستی آستین هنری لایارد آماده حمل به بیرون از محل کاوش می‌شود
آستین هنری لایارد یک جهانگرد ماجراجوی بریتانیایی بود که حوالی ۱۸۳۰ با پول فراوان و دو ششلول کمری وارد خاورمیانه شد. او قبل از اینکه به شهر موصل برسد معبد پترا در اردن امروزی و بعلبک در لبنان را دیده بود و مدتی را هم در شهرهای دمشق و حلب سپری کرده بود. ولی در نهایت، گنجینه های باستانی حفاری نشده در شمال عراق بود که توجه او را جلب کرد.
بالاخره پس از سالهای مذاکره با مقامات حکومت عثمانی آستین هنری لایارد در تابستان ۱۸۴۵ اولین کلنگ ها را در تپه نمرود واقع در ۳۵ کیلومتری جنوب شهر موصل به زمین زد. این دقیقا همان نقطه ای است که به گفته مقامات دولت عراق، نیروهای گروه دولت اسلامی اوایل ماه مارس با بلدوزر نابود کردن آن را شروع کردند.
به این ترتیب کشف تمدن آشوری آغاز شد. در فاصله سه تا چهار سال آستین هنری لایارد آثار تمدنی را از زیر خاک بیرون کشید که تا آن زمان تنها اطلاع از آن چند اشاره مختصر در متن انجیل بود. آثار این تمدن به سرعت به موزه بریتانیا منتقل شد و کتابی که با عنوان "نینوا و بازمانده های آن" در سال ۱۸۴۹ به قلم لایارد چاپ شد به سرعت به یک اثر پرفروش بدل شد.
اما به اعتراف خود لایارد هیچ یک از این دستاوردها بدون نقش مهم هرموزد رسام به تحقق نمی پیوست. لایارد امور اداری و دریافت بودجه از موزه بریتانیا را انجام می داد ولی این هرموزد بود که همه کارهای جاری حفاری و از جمله مذاکره با روستاییان و اقوام گوناگون ساکن منطقه را بر عهده داشت. او به زبانهای عربی، ترکی، آرامی و زبان آشوریان مسیحی مسلط بود.
همکاری این دو مرد در کشف آثار تمدن آشوری نقطه آغاز دوستی ای بود که بقیه عمر آنها ادامه یافت. نقش هرموزد رسام در ادامه این پروژه حفاری به قدری مهم بود که پس از کناره گیری لایارد از کار باستان شناسی و گرفتن مشاغل سیاسی و دیپلماتیک، موزه بریتانیا هرموزد را به عنوان مسئول ادامه حفاری تعیین کرد.
آستین هنری لایارد
هرموزد به شدت به فرهنگ بریتانیای دوره ویکتوریا علاقمند بود. از نوع لباس پوشیدن تا عقاید سیاسی به شدت تحت تاثیر این فرهنگ بود و مدتی نیز برای تحصیل به دانشگاه آکسفورد رفت. از آنجا در یکی از نامه های خود خطاب به لایارد نوشته بود: "من ترجیح می دهم که در انگلستان لوله بخاری تمیز کنم تا اینکه در ترکیه پاشا باشم."
در میانه قرن نوزدهم فرانسوی ها و بریتانیایی ها در کل منطقه که قلمرو عثمانی بود با یکدیگر در حال رقابت بودند. باستان شناسی یکی از کانون های اصلی این رقابت غیررسمی بود. به عنوان مثال اولین کسی که حفاری در اطراف نینوا را شروع کرد یک فرانسوی بود. اما هرموزد رسام وفادار به بریتانیا از شناخت محلی و روابط خود برای پیروزی در این رقابت نهایت استفاده را می کرد.
سنگ تراشی های آشوری با موضوع شکار شیر
در دسامبر ۱۸۵۳ او بدون داشتن اجازه قانونی و در تاریکی شب حفاری در یک نقطه دیگر از تپه نینوا را شروع کرد. یک هفته از شروع حفاری نگذشته بود که پس از فرو ریختن تلی از خاک تپه کارگران فریاد زدند "صور"! این شمایل ها بخشی از تالارهای کاخ آشوربانیپال بودند که بین سالهای ۶۶۸ تا ۶۲۷ قبل از میلاد بر امپراطوری آشوری نو حکم می راند.
آنچه که کشف شد آثار هنری خارق العاده ای بود که صحنه های شکار در دشت های بین النهرین را ترسیم می کرد، سنگ تراشه هایی که مشابه آن تا آن زمان در خاورمیانه کشف نشده بود. حتی فقط با همین دیواره های سنگی از صحنه شکار شیر کاخ آشور بانیپال به جرات یکی از مهمترین اکتشافات باستان شناسی قرن می بود. اما کف کاخ نیز مملو از لوح های کتابخانه امپراطور بود.
سر یک مجسمه گاو بالدار از آثار نمرود در موزه بریتانیا
هرموزد رسام در این مورد در یادداشت های خود نوشت: "از جمله این یادگارها، ما حکایت کلدانی ها از آفرینش و سیل را پیدا کرده ایم." البته او خط میخی نمی دانست و در آن لحظه هنوز متوجه نشده بود ولی او لوح حکایت گیلگمش را پیدا کرده بود که بعدها به لوح سیل معروف شد.
هرموزد رسام پس از شروع سکونت در انگلستان
محموله های حاوی لوح های کتابخانه آشور بانیپال درست زمانی به موزه بریتانیا رسید که جورج اسمیت نوجوان تحصیلات خود را تمام می کرد. جورج اسمیت نیز مثل هرموزد رسام یک عضو طبیعی جامعه ویکتوریایی بریتانیا نبود. او فرزند یک خانواده کارگر و طراح بسیار زبردستی بود و در ۱۴ سالگی دوره آموزش طراحی برای نقش اسکناس ها را تمام کرده بود. او نیز حکایت ها و اخبار مربوط به اکتشافات در نینوا و نمرود را شنیده بود و در اواسط دهه ۱۸۵۰ در اوقات فراغت خود به موزه بریتانیا می رفت و در لوح های خط میخی دقت می کرد که از سرزمین کهن پادشاهان آشوری به لندن رسیده بودند.
آستین هنری لایارد
جورج اسمیت در سن ۲۰ سالگی شروع کرد به دریافتن خط میخی و خط اکدی که اکثر این لوح ها به آن خط نوشته شده بودند. به فاصله کوتاهی، او که هیچ گاه به خارج سفرنکرده بود و تحصیلات دانشگاهی هم نداشت، توانست در ادبیات و تاریخ تمدن آشوری به کشف های بزرگی برسد. او به عنوان یک کارشناس خط و تمدن آشوری تثبیت شد ولی به کار خود ادامه داد تا اینکه بالاخره در نوامبر ۱۸۷۲ توانست حکایت گیلگمش را کلام به کلام بازخوانی کند.
دو ماه پس از آن تاریخ جورج اسمیت با هزینه روزنامه دیلی تلگراف عازم شمال عراق شد تا حفاری های باستان شناسی در قلمرو تمدن آشوری را ادامه دهد. اما او نه تجربه ماجراجویانه لایارد را داشت و نه شناخت بومی هرموزد رسام را. او از دیوانسالاری عثمانی، فقدان بهداشت و سایر ناملایمات محلی به تنگ آمد و پس از چهار سال از شروع ماموریت خود در سال ۱۸۷۶ بر اثر اسهال خونی در شهر حلب درگذشت.
گاوهای بالدار آشوری در موزه ملی عراق- بغداد
اما بدون شک او یک نابغه تمام عیار بود. او تا زمان مرگش در ۳۶ سالگی هشت کتاب اساسی در مورد تمدن و ادبیات آشوری منتشر کرد، بیش از ده کشف باستان شناسی بزرگ از خود به جا گذاشت و کاشف اولین اثر ادبی مهم در تاریخ جهان، یعنی حکایت حماسی گیلگمش بود.
پس از مرگ جورج اسمیت موزه بریتانیا باری دیگر هرموزد رسام را به خدمت گرفت. او در شهر باستانی سیپار در حوالی رود فرات که جزو قلمرو بابلیان بود اکتشافات گسترده ای انجام داد، دروازه برنزی و عظیم قصر بلاوات و بیش از هفت هزار لوح خط میخی را به لندن فرستاد. فقط به خاطر همین اکتشافات قاعدتا او بایست به شهرت می رسید.
اما در سال های دهه ۱۸۸۰ میلادی به مرور هرموزد رسام از اسناد رسمی خط می خورد. مقامات بریتانیایی مستقر در منطقه اکتشافات او را به اسم خود ثبت می کردند و برخی از مقامات موزه بریتانیا به او تهمت می زدند که از قبل فروش غیرقانونی آثار کشف شده در حفاری ها برای خود ثروت اندوخته است.
هرموزد که به شدت به بریتانیای دوران ویکتوریایی وفادار بود و تمام عمر خود را وقف حفاری و باستان شناسی برای آن کشور کرد، در نهایت قربانی تفرعن، نژادپرستی و اهانت شد. هیچ ناشر بریتانیایی حاضر نشد خاطرات او را چاپ کند. وقتی که در سال ۱۹۱۰ در شهر هوو در جنوب انگلستان درگذشت، اسم او از تمام نشانها و راهنماهای بازدیدکنندگان موزه بریتانیا حذف شده بود.
تنها انگلیسی که از او دفاع می کرد دوست قدیمی اش لایارد بود که نوشته بود: "رسام یکی از صادق ترین و درستکارترین افرادی است که من در عمر خود شناخته ام و کسی که هیچ گاه خدمات او به رسمیت شناخته نشده است."

شهر آشوری باستانی نمرود

- وسعت این شهر حدود ۳۵ کیلومتر مربع بود و در مرکز آن بنای اصلی یا ارگ شهر قرار داشت.
- ساختمان های اداری و دینی شهر چندین کاخ بزرگ پادشاهان آشوری، معبد نینورتا، خدای جنگ، و معبد نابو، خدای نگارش، را شامل می شد.
- کاخ آشور ناصیرپال، پادشاه آشوری، که به کاخ شمال غرب نیز شهرت دارد، اولین بار در سال ۱۸۴۰ توسط آستین هنری لایارد باستان شناس بریتانیایی حفاری شد.
- مرحله بعدی حفاری های گسترده در این شهر در دهه های پنجاه و شصت میلادی زیر نظر مکس مالووان، همسر آگاتا کریستی انجام شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر