۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

پای صحبت رای‌دهندگان در جوان‌ترین، پیرترین، ثروتمندترین و فقیرترین حوزه‌ها

پای صحبت رای‌دهندگان در جوان‌ترین، پیرترین، ثروتمندترین و فقیرترین حوزه‌ها

  • 5 ساعت پیش
طلوع آفتاب بر فراز اسکله ایستبورن در ابتدای سفر
رهبران سیاسی بریتانیا متهم شده‌اند که در جریان تبلیغات انتخاباتی، به هر دری زده‌اند تا با رای‌دهندگان روبه‌رو نشوند. این بود که تصمیم گرفتیم رای‌دهندگان را با آنها روبه‌رو کنیم.
برنامه این بود که به ثروتمندترین، فقیرترین، جوان‌ترین و پیرترین حوزه‌های انتخابی سر بزنیم و از حال و روز رای‌دهندگان در بریتانیای امروزی، با همه تضادها و گوناگونی‌هایش، آگاه شویم.
قصدمان این بود که فقط یک روز برای این کار وقت بگذاریم و از حمل و نقل عمومی استفاده کنیم. احتمالا می‌توانید حدس بزنید که همه چیز طبق برنامه پیش نرفت.
اما نتیجه‌ای که در پی بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر سفر و صرف تعداد زیادی قهوه و ساندویچ در رستوران قطار گرفتیم چیزی بود که در هیچ برنامه انتخاباتی مدیریت‌شده‌ای پیدا نخواهید کرد.
ایستبورن – شهری که شاید در بریتانیا پیرترین باشد
این‌جا ایستبورن است، گوهر آرام سواحل جنوبی کشور.
جایی که پیاده‌روهایش پر از وسایل نقلیه کمکی برای سالخوردگان است. جایی که میانگین سنی، در یک قسمت شهر، اخیرا از مرز ۷۰ سال هم گذشت.
پیتر تنها برای خودش در ساحل ایستبورن می‌گشت
البته این همه داستان نیست. هر جای ایستبورن که بروید پر از جوان است.
تنها چند دقیقه بعد از پیاده شدن از قطار نزدیک بود بچه‌ای با اسکیتش من را به زمین پرت کند. امیدم به پیدا کردن یک فرد بازنشسته، یا اصلا هر کسی که بشود با او صحبت کرد، لحظه به لحظه کم‌تر می‌شد.
پارسال بود که اسکله شهر تقریبا به‌کلی در آتش سوخت. خورشید که غروب می‌کند ساحل هم از آدم خالی می‌شود.
پیتر، که خیلی جوان‌تر از ۸۶ سال می‌زند، با دستگاه فلزیابی که در دست دارد روی ساحل سنگی تنها و بی‌کس به نظر می‌رسد. بخت هم با او یار نبوده.
می‌گوید "(با دستگاه فلزیاب) تک و توک یکی دو پنی پیدا می‌کنید."
می‌گوید قطعا در انتخابات رای خواهد داد ولی هنوز تصمیم نگرفته انتخابش چه کسی خواهد بود. مهم‌ترین مساله برای او و دوستانش، مهاجرت است.
"شما اگر در این ممکلت انگلیسی باشید هیچ چیزی ندارید. بیشتر ما این‌طور فکر می‌کنیم. اگر اتفاق بدی بیافتد ترجیح می‌دهند تقصیرات را گردن انگلیسی‌ها بیاندازند تا اروپایی‌ها را مقصر بدانند. بیش از حد اتحادیه اروپا را جدی می‌گیریم."
هَتی دیگر به لیبرال دموکرات‌ها رای نخواهد داد
به نظر می‌رسد که قبای حزب استقلال بریتانیا، به رهبری نایجل فاراژ، را برای او دوخته‌اند.
پیتر، که تکنسین بازنشسته شوفاژ است، زیرلبی می‌گوید "بعید می‌دانم شانس زیادی داشته باشند. بین خودشان اختلافات داخلی زیادی دارند."
هَتی، که ۲۳ سال دارد و در دانشگاه برایتون مدیریت برنامه می‌خواند و در یکی از خوابگاه‌های این دانشگاه در ایستبورن زندگی می‌کند، می‌گوید در انتخابات قبلی به لیبرال دموکرات رای داده بود ولی از تغییر موضع نیک‌ کلگ، رهبر حزب، بر سر شهریه دانشگاه‌ها ناراحت است و برای همین این بار قصد دارد "به یکی از دو حزب اصلی" رای بدهد.
"به نظرم خیلی مهم است که در انتخابات شرکت کنیم، وگرنه سیاستمداران هیچ کاری برای ما نخواهند کرد. کارهایی که می‌کنند برای افراد مسن‌تر است چون آن‌ها در انتخابات رای می‌دهند."
کنزینگتون – ثروتمندترین محله در بریتانیا
خیابان کنزینگتون پَلِس گاردنز – جایی که قیمت خانه بیش از ۴۰ میلیون پوند است
سوپرپولدارها نامریی هستند. به خیابان کنزینگتون پَلِس گاردنز آمده‌ام، جایی که میانگین قیمت ملک ۴۳ میلیون پوند است و به همین خاطر یکی از گران‌ترین نقاط مسکونی در دنیا محسوب می‌شود.
در آن نزدیکی با خانم پیری که سگش را برای گردش آورده روبه‌رو می‌شوم. می‌گوید همان‌ محل زندگی می‌کند ولی علاقه‌ای به مصاحبه درباره این انتخابات "شوم" ندارد.
چه خوب که این‌جا از اروپای شرقی زیاد هستند.
اِلینا، که دارد با دو بچه خردسالش قدم می‌زند، خیلی هم به صحبت سیاسی علاقه دارد. چنان علاقه‌مند است که مثل بلبل حرف می‌زند.
آموزش برای اِلینا خیلی مهم است
می‌گوید "دوست دارم اطلاعاتی که می‌گیرم مبتنی بر حقایق باشد، نه افسانه‌های قشنگی که برای مصرف عموم ساخته می‌شوند."
هنوز تصمیم نگرفته به چه حزبی رای خواهد داد. او به تعهد حزب کارگر به "عدالت" علاقه دارد، ولی از این‌که "همه تقصیرها همیشه به گردن پول‌دارها انداخته می‌شود" راضی نیست.
ولی چیزی که خون اِلینا را خوب به جوش می‌آورد مساله آموزش است.
"من در شوروی بزرگ شدم و ما تحصیل خصوصی نداشتیم. مدرسه‌ها دولتی بود. آموزش کلا در اختیار دولت بود ولی وضع آموزش بد که نبود هیچ، خیلی هم محشر بود و کیفیتش یک مساله خانوادگی بود و ریشه در ارزش‌های خانواده داشت."
"این‌که در این جامعه کلی مزایای حمایتی داریم خیلی عالی است، ولی این مزایا باید به کسانی تعلق بگیرد که نیاز دارند، نیاز فیزیکی دارند. این ذهنیت که می‌شود با این مزایا زندگی کرد مردم را تنبل می‌کند. کسانی هستند که می‌توانند کار کنند ولی پیش خودشان فکر می‌کنند که چرا باید کار کنم و در خانه می‌مانند و دست به هیچ کاری نمی‌زنند."
در خیابان‌های کنزینگتون آدمی که محلی باشد کمتر می‌بینید
اولِگ مدیر اجرایی شرکتی است که در بازار فلزات کار می‌کند، در لهستان به دنیا آمده و ۲۰ سال پیش برای زندگی به بریتانیا آمده. به گفته خودش یک "محافظه‌کار بالفطره" است و برای همین هم به حزب دیوید کامرون رای خواهد داد.
او می‌گوید "به او اعتماد دارم و این برای من خیلی مهم است. اعتماد به سیاستمداران همیشه کار راحتی نیست."
اولِگ می‌گوید یک محافظه‌کار بالفطره است
از او درباره اختلاف طبقاتی در بریتانیا می‌پرسم.
"من در این محله زندگی می‌کنم و محل کارم هم در قسمت تجاری شهر است. خیلی نمی‌شود که محله‌های دیگر را هم ببینم. سفرهای زیادی به کشورهای دیگر می‌کنم و باید بگویم که در مقایسه با آن‌ها اختلاف طبقاتی در این کشور خیلی به چشم نمی‌آید."
او همچنین معتقد است که بریتانیا باید در اتحادیه اروپا باقی بماند.
ناتینگهام – فقیرترین شهر در بریتانیا
"ببین رفیق، این‌جا همه یا هروئین می‌زنن یا کراک."
با مردی که یک گرمکن خاکستری پوشیده و دارد با عصبانیت خاک حیاط جلوی خانه‌اش را بیل می‌زند وارد صحبت شده‌ام و او هم دارد وصف همسایه‌هایش را می‌کند.
اَسپِلی یکی از محروم‌ترین محله‌های ناتینگهام است
"حواست باید به حرفی که می‌زنی باشد وگرنه شیشه‌های خانه را با آجر پایین می‌آورند. در عمرشان کار نکرده‌اند. حالشان در روزهایی مثل امروز کوک است. مثل این، با آن قوطی لعنتی آبجویش. نه رفیق، این‌ها اهل کار نیستند."
طبق آماری که اخیرا از طرف مرکز ملی آمار منتشر شد، ناتینگهام کم‌ترین میزان درآمد قابل تصرف را در سراسر کشور دارد. محله اَسپِلی یکی از محروم‌ترین نقاط کشور است و ۵۲ درصد بچه‌های ساکن آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند.
کوچک‌ترین حرفی از سیاست و انتخابات با ترکیبی از عصبانیت و بی‌علاقگی روبه‌رو می‌شود.
سلیویا می‌گوید که چیزی که سیاستمداران لازم دارند "یک اردنگی" است
مردی که داشت خاک باغچه‌اش را بیل می‌زد حاضر نشد نامش را به من بگوید ولی در ادامه گفت "دوست دارم یک روز مثل من زندگی کنند. یک روز کار سخت بکنند. ۵ دقیقه هم دوام نمی‌آورند."
یکی از مسائل مهم مهاجرت است – فکر کلی این است که مهاجرانی که از اروپای شرقی آمده‌اند با گرفتن پول کم‌تر فرصت‌های شغلی را از مردم محلی گرفته‌اند – ولی کسی را ندیدم که بگوید می‌خواهد به حزب استقلال بریتانیا رای بدهد.
سیلویا، که چهار بچه و ۷ نوه دارد، می‌گوید "من مخالف آمدن مردم از کشورهای دیگر نیستم. اصلا برایم مهم نیست چون تعصب خاصی ندارم ولی اگر کار نیست دیگر چرا باید از خارج آدم بیاوریم وقتی حتی برای مردم محلی هم کار وجود ندارد. راستش سر و ته این داستان با هم جور در نمی‌آید."
با وجود مشکلاتش، لیزا و شارلی از زندگی در اَسپِلی لذت می‌برند
البته نگاه همه کسانی که می‌بینم به سیاست منفی نیست.
لیزا، ۳۸ ساله، می‌گوید "دیگر هیچ‌کس علاقه‌ای به رای دادن ندارد چون فکر می‌کنند توفیری نمی‌کند. به نظرم از روی تنبلی است. همه باید رای بدهند. رای ما به حزب کارگر است."
او از زندگی در اَسپِلی "راضی" است و با وجود این‌که در ۲۰ سال گذشته تفاوت زیادی کرده، شکایتی از این محله ندارد.
با خنده می‌گوید "دیگر معلوم نیست که می‌شود با همسایه‌ها صحبت کرد یا نه چون نمی‌دانید قصدشان سرک کشیدن به خانه و بررسی اسبابتان است یا واقعا برای معاشرت آمده‌اند."
شارلی، ۱۹ ساله، می‌گوید برای "یک خروار کار" تقاضا فرستاده ولی فایده نداشته.
"معدل دیپلم خیلی خوبی ندارم ولی اقلا دیپلم دارم. وقت و تلاشی که صرف کرده‌ام کاملا بی‌فایده بوده. نوزده سالم است و فقط یک بار کار کرده‌ام. آسان نیست."
احساسشان نسبت به ثروتمندان چیست؟
لیزا می‌گوید "ته دلم حس می‌کنم که حرفی برای زدن با پول‌دارها ندارم. احساسم این است که از بالا با من برخورد خواهند کرد. من از بچه‌هایم نگه‌داری می‌کنم، شوهرم شاغل است، من هم خانه‌دار ولی در برابر آن‌ها احساسی خوبی نخواهم داشت. متوجه حرفم می‌شوید؟ این درست نیست. ما همه آدمیم. مالیات آن‌ها را بیشتر کنید تا اندکی عادلانه‌تر شود."
بلکبرن – جوان‌ترین شهر بریتانیا
تیا، ۱۸ ساله، می‌گوید "بچه خیلی زیاد شده. از بچه متنفرم." او قطعا در شهر اشتباهی زندگی می‌کند. اخیرا اعلام شد که بلکبرن جوان‌ترین نقطه در اروپا است و از هر چهار نفر یک نفر زیر ۱۵ سال است.
تیا، شَنون و آماندا می‌گویند که سیاست برایشان قابل فهم نیست
دور یک میز در خانه جوانان بلکبرن نشسته‌ایم؛ مرکز ورزشی و تفریحی فوق‌العاده‌ای که توسط یک خیریه اداره می‌شود و بودجه‌اش را شرکت‌های محلی و شهرداری تامین می‌کنند.
مونیکا، مدیر این مرکز، گروهی از اعضای مسن‌تر را که می‌توانند در ۷ مه رای بدهند جمع کرده تا درباره سیاست صحبت کنیم.
به گفته شَنون، ۱۹ ساله، "کسی چیزی به ما نمی‌گوید. وقتی به سن لازم می‌رسید دوست دارید بدانید که چه کار باید کرد و وظیفه افراد چیست. ولی فهمیدنش کار راحتی نیست. نمی‌شود همه چیز را یک‌جا خواند."
مساله استفاده نکردن از حق رای مطرح می‌شود و بحث کوتاهی درمی‌گیرد.
آماندا که ۲۰ سال دارد تاکید می‌کند که "اگر در انتخابات شرکت نکنید مثل این است که به افرادی که الان قدرت دارند رای داده باشید. رای شما به حساب آن‌ها می‌رود."
روکار طلایی خانه جوانان بلکبرن در نور غروب می‌درخشد
تاثیر احتمالی این انتخابات بر زندگی این جوانان به‌مراتب بیشتر از تاثیری خواهد بود که بر زندگی افراد دیگری که در این سفر ملاقات کرده‌ام خواهد گذاشت.
همه مسایلی که برایشان مهم است، از مسکن گرفته تا کار، شهریه دانشگاه، وضعیت مدرسه‌ها، بی‌سرپناهی و جرم مستقیما از تصمیماتی که در مجلس گرفته می‌شود تاثیر می‌پذیرند.
ولی با این حال رابطه‌ای میان اتفاقات مجلس و زندگی‌های شخصی خود برقرار نمی‌کنند.
نظر نهایی
در جریان بازگشتم از بلکبرن به لندن، وقتی سوار قطار بودم، خیلی ناگهانی فکری به ذهنم رسید.
به جز یک پوستر حزب محافظه‌کار بیرون ایستگاه ایستبورن، من هیچ پوستر انتخاباتی دیگری در تمام طول این سفر ۱۰۰۰ کیلومتری ندیدم. نه تابلویی در باغچه‌های خانه‌ها بود، نه برچسبی پشت شیشه‌ها. در بخش‌های عمده‌ای از کشور هیچ حسی از این‌که انتخاباتی در جریان است به شما دست نمی‌دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر