۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

تاوان عشق ممنوع : قصـاص و شـلاق برای قاتل شوهر به بهانه شروع زندگی پنهانی با پسرعمو

تاوان عشق ممنوع : قصـاص و شـلاق برای قاتل شوهر به بهانه شروع زندگی پنهانی با پسرعمو

 دخترعمو و پسرعمو با وجود 13 سال اختلاف سنی عاشق هم شده بودند. اما این همه ماجرا نبود. دختر عموی 33 ساله متاهل بود. این شد که دست‌شان به خون آلوده شد. حالا حسام می‌گوید فریب خورده بود و طاهره می‌گوید از ازدواجش راضی نبوده است. هیات قضایی پسر جوان را به قصاص و شلاق و زن جوان را نیز به اتهام معاونت در قتل به 15 سال زندان و شلاق محکوم کرد.

در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. او گفت: «حسام 20 ساله متهم است شامگاه دوازدهم اسفند 90 با همدستی طاهره 33 ساله شوهر او به نام بهمن را در خانه‌شان کشته و سپس جنازه‌اش را در بیابان‌های قرچک ورامین رها کرده است. اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده برای حسام به جرم قتل و برای طاهره به اتهام معاونت در جنایت اشد مجازات می‌خواهم.»

سپس وکیل اولیای دم در جایگاه ویژه ایستاد و به نمایندگی از مادر قربانی که به خاطر کهولت سن در دادگاه حاضر نشده بود برای متهمان درخواست کیفر کرد.

 وقتی حسام در جایگاه ویژه ایستاد طاهره را عامل قتل بهمن معرفی کرد و گفت: «دختر عمویم با حرف‌هایش مرا فریب داد. من که تحت تاثیر حرف‌های او قرار گرفته بودم از آمل به تهران آمدم تا در سر به نیست کردن بهمن به او کمک کنم.»

او ادامه داد: «طاهره می‌گفت دل خوشی از شوهرش ندارد و به من علاقه‌مند شده است. او نقشه قتل شوهرش را کشید و قرص‌های خواب‌آور را در دوغ ریخت و به شوهرش داد. قرار بود وقتی بهمن گیج شد طاهره به بهانه درست کردن دیش ماهواره او را به بالکن ساختمان ببرد و به پایین پرت کند. اما گفت که به تنهایی قادر به این کار نیست. به همین خاطر من که در پارک مقابل خانه طاهره مشروب خورده بودم و به انتظار افتادن بهمن نشسته بودم به اصرار طاهره وارد خانه آنها شدم. طاهره با التماس از من خواست تا کار را تمام کنم. من هم در حالی که بهمن در خواب عمیق بود با یک ظرف مسی به سر او کوبیدم. طاهره هم چند ضربه به او زد و سپس گلویش را گرفت. من دست و پاهای بهمن را نگه داشته بودم که طاهره از من خواست گلوی بهمن را بگیرم. وقتی گلوی بهمن را گرفتم او جان سپرده بود.»
متهمان در حال بازسازی صحنه جرمحسام ادامه داد: «باور کنید طاهره خودش بهمن را کشت و من به خاطر علاقه‌ای که به او داشتم قتل را گردن گرفتم.»
نوبت دفاع به طاهره که رسید گفت: «حسام خودش نقشه کشتن شوهرم را مطرح کرد و به همین خاطر هم از آمل به تهران آمد. من فقط قرص‌های خواب را به شوهرم خوراندم و چند ضربه با ظرف مسی به سر او زدم. اما حسام خودش او را خفه کرد. سپس با هم جنازه را در قسمت بار وانت شوهرم جاساز کردیم و به قرچک رفتیم و جنازه را آنجا رها کردیم. من صبح روز بعد برای گمراه کردن پلیس به اداره آگاهی رفتم و ادعا کردم شوهرم ناپدید شده است.»

این زن در حالی که اشک می‌ریخت گفت: «قبول دارم اشتباه کردم. من زندگی خودم و بچه‌ام را نابود کردم و حالا حرفی جز پشیمانی برای گفتن ندارم.»

 در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و حسام را به قصاص و 179 ضربه شلاق محکوم کرد. طاهره نیز به اتهام معاونت در قتل به 15سال زندان و 99ضربه شلاق محکوم شد.
 
***
 
طاهره در گفت‌وگو با فرهیختگان:  می‌دانستم نمی‌توانیم با هم ازدواج کنیم
چقدر درس خوانده‌ای؟
دوم راهنمایی.
چند سالت بود که ازدواج کردی؟
14 ساله بودم که به اجبار پدرم با شوهر اولم ازدواج کردم اما 9 سال بعد چون بچه‌دار نمی‌شدم شوهرم طلاقم داد.
چرا اینقدر زود ازدواج کردی؟
چون در شهرستان زندگی می‌کردیم و همه آنجا زود ازدواج می‌کنند. پدرم مرا مجبور به این ازدواج کرد.
چطور با بهمن ازدواج کردی؟
دو ماه از طلاقم گذشته بود که در خیابان با بهمن آشنا شدم. او به من پیشنهاد ازدواج داد و من ماجرای زندگی‌ام را برایش تعریف کردم و گفتم به خاطر نازایی شوهرم طلاقم داده است. چند ماه از این ماجرا گذشته بود که به خواستگاری‌ام آمد و با هم ازدواج کردیم. اما یک سال بعد از ازدواج‌مان فهمیدم که بهمن معتاد است.
با هم اختلاف داشتید؟
من بارها از بهمن خواسته بودم مواد را ترک کند، اما قبول نمی‌کرد. سر همین موضوع با هم مشکل داشتیم تا اینکه دو سال بعد از ازدواجمان توافقی از هم جدا شدیم. بهمن اما دو ماه بعد دوباره از من خواست تا با هم زندگی کنیم. قرار شد یک بچه را به فرزندخواندگی قبول کنیم. من و بهمن یک دختر سه روزه را از پرورشگاه تحویل گرفتیم اما وضعیت زندگی‌مان بهتر نشد.
از چه زمانی با پسرعمویت رابطه عاشقانه برقرار کردی؟
از رفتارهای بهمن خسته شده بودم. یک‌سال قبل از قتل او، پسرعمویم برایم پیامک‌های عاشقانه می‌فرستاد. من هم با او درددل کردم و گفتم از زندگی‌ام راضی نیستم، به همین خاطر پس از مدتی نقشه سر به نیست کردن شوهرم را مطرح کرد.
می‌خواستی بعد از قتل شوهرت با حسام ازدواج کنی؟
من 13 سال از پسرعمویم بزرگ‌تر بودم و ما هر دو می‌دانستیم که نمی‌توانیم با هم ازدواج کنیم. قرار گذاشته بودیم پس از قتل شوهرم، پنهانی با هم زندگی کنیم.
حالا دخترخوانده‌ات کجاست؟
او دختر خوانده‌ام نیست دختر خودم است. من او را مانند دختر خودم دوست داشتم اما از وقتی که به اتهام قتل بازداشت شدم بهزیستی او را از من گرفت و حالا در پرورشگاه نگهداری می‌شود. در دوسالی که در زندان بودم حتی یک‌بار هم با او تلفنی صحبت نکردم‌. من به خاطر یک اشتباه همه زندگی‌ام را که دخترم بود از دست دادم.
چه کسی پیگیر پرونده‌ات است؟
پدرم از شهرستان به تهران آمده و برایم وکیل گرفته است. خانواده‌ام پیگیر پرونده هستند اما من شرمنده آنها هستم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر