۱۳۹۴ خرداد ۶, چهارشنبه

قاتل: شوهرم مرا به دوستانش می‌فروخت


قاتل: شوهرم مرا به دوستانش می‌فروخت

چهارم مرداد ماه سال 88 ماموران پلیس در جریان وقوع یک جنایت قرار گرفتند. آنها بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار داده با حضور در محل حادثه در محله امین آباد به تحقیق در این رابطه پرداختند. با حضور ماموران مشخص شد مرد جوانی از سوی همسرش با ضربات چاقو به قتل رسیده است.
بلافاصله جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و زن جوان نیز از سوی ماموران پلیس بازداشت شد. وی در بازجویی ها در خصوص انگیزه خود از این جنایت به ماموران گفت: من قصد کشتن شوهرم را نداشتم. اما او مرا عذاب می داد. همیشه کتکم می زد و مجبورم می کرد که با مردان دیگر ارتباط داشته باشم.
 
شوهرم مرا می فروخت و واقعا این زندگی داشت مرا عذاب می داد. روز حادثه هم شوهرم مواد کشیده بود و مشروب خورده بود. او دوستش را هم به خانه دعوت کرده بود. برای همین عصبی شدم و در حالیکه کنترلم را از دست داده بودم او را با چاقو کشتم.
 
با اعتراف این زن پرونده وی پس از صدور کیفرخواست به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. صبح دیروز این زن در این شعبه محاکمه شد و با تکرار اظهارات قبلی خود به هیات قضایی گفت: من فقط از خودم دفاع کردم و اگر شوهرم را نمی کشتم هر روز باید عذاب می کشیدم.
 
نرگس 24 ساله وقتی که 18 سال داشت در شامگاه چهارم مرداد 88 پس از هفت‌ماه زندگی مشترک با عباس 26 ساله، او را در حالی که خواب بود با ضربه‌های چاقو کشت و فریادزنان از همسایه‌ها کمک خواست.

 این زن ادعا کرد که دو مرد ناشناس شبانه شوهرش را کشته و بلافاصله گریخته‌اند. او که خیلی زود بازداشت شده بود، به قتل شوهرش اعتراف کرد. این زن دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار مستشار پای میز محاکمه ایستاد و هنگامی که با درخواست مادرشوهرش مبنی‌بر قصاص روبه‌رو شد، فقط اشک ریخت.

نرگس در تشریح جزئیات قتل، گفت: «تحمل زندگی با عباس را نداشتم. او مرا آزار می‌داد و مجبورم می‌کرد برای تهیه پول مواد مخدر دست به هر کاری بزنم. او باید کشته می‌شد.»

 در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و نرگس را به خاطر اعتقاد شبه‌مهدورالدم بودن قربانی، از مجازات قصاص معاف کرد. این زن با اکثریت آرا به پرداخت دیه و هشت سال زندان محکوم شد.
گفتگو با نرگس
 چقدر درس خوانده‌ای؟
 تا اول راهنمایی درس خواندم.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟
 از روستایمان فرار کردم و به تهران آمدم.
چرا؟
وقتی 12 سال داشتم، برادرم مرا آزار داد. می‌ترسیدم ماجرا را به کسی بگویم؛ به همین خاطر ناچار به فرار شدم.
در تهران چه کار می‌کردی؟
 با چند دختر هم‌سن و سالم زندگی می‌کردم تا اینکه در یک پارک با عباس آشنا شدم و بعد از چند ماه به عقد موقت او درآمدم.
می‌دانستی عباس معتاد است؟
 گفته بود قبلا معتاد بوده و حالا مواد را کنار گذاشته است.
زندگی‌تان چطور بود؟
من و عباس به سختی وسایل اولیه زندگی را تهیه و زندگی‌مان را شروع کردیم. شش‌ماه اول زندگی‌مان خوب بود. او اجازه نمی‌داد سرکار بروم. خرج زندگی‌ام را تامین می‌کرد و من از زندگی با او راضی بودم تا اینکه دوباره معتاد شد. او مدام دوستانش را به خانه می‌آورد و با هم مواد می‌کشیدند. از زندگی با او خسته شده بودم. عباس شغلش را از دست داده بود و مرا مجبور می‌کرد برای تهیه پول مواد دست به هر کاری بزنم.
چه کاری؟
او مرا طعمه قرار می‌داد. مردان را به خانه‌مان می‌کشاند و پول‌هایشان را به زور می‌گرفت و در بیابان رهایشان می‌کرد. حتی کارهای بدتری هم از من می‌خواست.
وقتی مجبور به این کار می‌شدی چه حسی داشتی؟ چرا همان بار اول مخالفت نکردی؟
حس بدی داشتم؛ برایم قابل تحمل نبود، اما شوهرم من را مجبور به این کار می‌کرد.
چرا از عباس جدا نشدی؟
جایی برای رفتن نداشتم. یک‌بار به قوچان به خانه پدرم برگشتم، اما مادرم مرا به خانه راه نداد. به خانه خاله‌ام رفتم و از او کمک خواستم اما هیچ‌کدام از آنها مرا نپذیرفتند، به همین خاطر دوباره به خانه عباس برگشتم.
چطور شد که تصمیم به قتل عباس گرفتی؟
 من قصد کشتن او را نداشتم. فقط می‌خواستم او را بترسانم تا دست از کارهای خلافش بردارد.
از ماجرای قتل بگو.
 عباس مواد کشیده بود که خوابید. من هم چاقوی آشپزخانه را برداشتم و چهار ضربه به سینه‌اش زدم. یک ضربه هم به سفیدران او زدم و با فریاد از همسایه‌ها کمک خواستم.
چرا به دروغ گفتی دو مرد ناشناس به خانه‌ات آمده‌اند و عباس را کشته‌اند؟
ترسیدم حقیقت را بگویم.
چه مدت است در زندانی؟
شش‌سال. چند سالی است که برادر کوچکم پیگیر پرونده‌ام شده.
بعد از آزادی از زندان می‌خواهی چه کار کنی؟
پیش برادرم می‌روم و با او زندگی می‌کنم. او در اهواز در یک خشکشویی کار می‌کند و بعد از آزادی می‌خواهم با او زندگی کنم.
می‌توانی دیه را پرداخت کنی؟
برادرم می‌گوید یک مرد خیر وقتی در جریان پرونده من قرار گرفته قول داده به ما کمک کند. او قرار است پول دیه را به مادر عباس بپردازد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر