حکم آزادی برادر متعصب با رضایت پدر
+43
رأی دهید
-25
پسر جوان وقتی دید شکنجههایش برای وادار کردن خواهر کوچکش به سومین ازدواج اجباری بیفایده است، طبق نقشه از پیشطراحی شده خواهرش را به یک باغ کشاند و او را کشت.
این پسر پس از جلب رضایت اولیایدم، دیروز از جنبه عمومی جرم محاکمه و حکم آزادیاش صادر شد.
یوسف 24 ساله عصر دوم تیر 93 خواهر 21 سالهاش به نام پریچهر را به باغی در حوالی چهاردانگه کشاند و او را با یک ضربه چاقو کشت. یوسف سپس جنازه خواهرش را در باغ رها کرد و به خانوادهاش گفت دختر جوان از خانه فرار کرده است.
این پسر که رضایت پدر و مادرش را جلب کرده بود، از حکم قصاص رهایی یافت و روز چهارشنبه در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و با حضور چهار قاضی مستشار از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
او در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «خواهرم وقتی 14 سال داشت به اجبار پدرم به خواستگاری پسر همسایهمان جواب مثبت داد، اما فقط 20 روز بعد از مراسم عقد پشیمان شد و درخواست طلاق داد. دو سال بعد از این ازدواج بار دیگر به اصرار من و پدرم ازدواج کرد، اما این بار هم توافقی از همسرش جدا شد. او آبروی خانوادگی ما را برده و باعث شده بود در محل انگشتنما شویم. همه پشت سر خواهرم حرف میزدند و من از این ماجرا خجالت زده بودم. به همین خاطر به بهانه صحبت کردن او را به باغ همسایهمان کشاندم و به او گفتم باید با خواستگار جدیدش ازدواج کند و حق ندارد دیگر طلاق بگیرد. خواهرم اما وقتی به من گفت هر کاری که دوست دارد انجام میدهد و این بار دیگر حاضر به ازدواج اجباری نیست از کوره در رفتم و با چاقو یک ضربه به گردنش زدم. بعد جنازه را در باغ رها کردم و به دروغ به خانوادهام گفتم خواهرم فرار کرده و احتمالا به خانه یکی از دوستانش رفته است.»
او ادامه داد: «من 11 ماه است که در زندانم و در این مدت به اندازه کافی تنبیه شدهام. حالا از هیات قضایی تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شود.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و طبق ماده 612 قانون مجازات حکم آزادی یوسف را صادر کرد.
متهم :دست و پای خواهرم را با زنجیر میبستم تا شاید سر به راه شود
چقدر درس خوانده ای؟
تا اول راهنمایی درس خواندم، اما چون علاقهای به درس نداشتم ترک تحصیل کردم.
چه کار میکردی؟
در یک کارگاه رنگکاری مبل مشغول به کار بودم.
خواهرت در خانه پدریتان زندگی میکرد؟
او بعد از طلاق به خانه پدریمان آمد اما آدم قبلی نبود. سر خود شده بود و بدون اجازه من و پدرم از خانه بیرون میرفت. خواهرم علاقه داشت تا دیروقت با دوستانش در خیابان بماند، به همین خاطر بارها با او درگیر شده بودم.
چرا با او صحبت نکردی؟
بارها با او صحبت کردم و خواستم سر به راه شود، اما گوشش بدهکار نبود. به همین خاطر دست و پایش را با زنجیر میبستم و او را در خانه زندانی میکردم، اما وقتی به محل کار میرفتم مادرم زنجیرها را باز میکرد و خواهرم از خانه بیرون میرفت.
بیشترین زمانی که او را زندانی کردی چه مدت بود؟
وقتی پدر و مادرم به شهرستان رفته بودند سه شبانه روز او را با زنجیر بستم و خودم هم بالای سرش ایستادم. آنجا به من قول داد سر به راه شود اما به قولش عمل نکرد.
میخواستی برای سومین بار او را مجبور به ازدواج اجباری کنی؟
اگر خواهرم ازدواج میکرد خیال خانوادهام هم از او راحت میشد. اگر شوهر داشت همسایهها دیگر پشت سر او حرف نمیزدند.
چرا بعد از قتل به خانوادهات گفتی خواهرت از خانه فرار کرده است؟
میترسیدم به آنها بگویم که خواهرم را کشتهام.
جنازه خواهرت چند روز بعد کشف شد؟
صاحب باغ جنازه را چهار روز بعد در باغ کشف کرد. وقتی در پزشکیقانونی جنازه را دیدم بهشدت ناراحت شدم. جنازه خواهرم از سوی حیوانات و حشرات دریده و متعفن شده بود. همانجا به گریه افتادم و واقعیت را به پدرم گفتم.
چطور توانستی رضایت پدر و مادرت را جلب کنی؟
11 ماه است که در زندانم. آخرین بار وقتی پدرم به ملاقاتم آمد از او خواستم رضایت دهد. قول دادم گذشته را جبران کنم. به همین خاطر پدر و مادرم به دادسرا رفتند و بدون قید و شرط اعلام رضایت کردند.
بعد از آزادی میخواهی چه کار کنی؟
باید زندگیام را از صفر شروع کنم. وقتی از زندان برگردم حتی نمیتوانم در محلهمان سرم را بلند کنم. من از قبل هم خجالتزدهتر هستم.
تا اول راهنمایی درس خواندم، اما چون علاقهای به درس نداشتم ترک تحصیل کردم.
چه کار میکردی؟
در یک کارگاه رنگکاری مبل مشغول به کار بودم.
خواهرت در خانه پدریتان زندگی میکرد؟
او بعد از طلاق به خانه پدریمان آمد اما آدم قبلی نبود. سر خود شده بود و بدون اجازه من و پدرم از خانه بیرون میرفت. خواهرم علاقه داشت تا دیروقت با دوستانش در خیابان بماند، به همین خاطر بارها با او درگیر شده بودم.
چرا با او صحبت نکردی؟
بارها با او صحبت کردم و خواستم سر به راه شود، اما گوشش بدهکار نبود. به همین خاطر دست و پایش را با زنجیر میبستم و او را در خانه زندانی میکردم، اما وقتی به محل کار میرفتم مادرم زنجیرها را باز میکرد و خواهرم از خانه بیرون میرفت.
بیشترین زمانی که او را زندانی کردی چه مدت بود؟
وقتی پدر و مادرم به شهرستان رفته بودند سه شبانه روز او را با زنجیر بستم و خودم هم بالای سرش ایستادم. آنجا به من قول داد سر به راه شود اما به قولش عمل نکرد.
میخواستی برای سومین بار او را مجبور به ازدواج اجباری کنی؟
اگر خواهرم ازدواج میکرد خیال خانوادهام هم از او راحت میشد. اگر شوهر داشت همسایهها دیگر پشت سر او حرف نمیزدند.
چرا بعد از قتل به خانوادهات گفتی خواهرت از خانه فرار کرده است؟
میترسیدم به آنها بگویم که خواهرم را کشتهام.
جنازه خواهرت چند روز بعد کشف شد؟
صاحب باغ جنازه را چهار روز بعد در باغ کشف کرد. وقتی در پزشکیقانونی جنازه را دیدم بهشدت ناراحت شدم. جنازه خواهرم از سوی حیوانات و حشرات دریده و متعفن شده بود. همانجا به گریه افتادم و واقعیت را به پدرم گفتم.
چطور توانستی رضایت پدر و مادرت را جلب کنی؟
11 ماه است که در زندانم. آخرین بار وقتی پدرم به ملاقاتم آمد از او خواستم رضایت دهد. قول دادم گذشته را جبران کنم. به همین خاطر پدر و مادرم به دادسرا رفتند و بدون قید و شرط اعلام رضایت کردند.
بعد از آزادی میخواهی چه کار کنی؟
باید زندگیام را از صفر شروع کنم. وقتی از زندان برگردم حتی نمیتوانم در محلهمان سرم را بلند کنم. من از قبل هم خجالتزدهتر هستم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر