پرداخت بدهی ٢٨٠میلیونی با سرقت وحشتآور طلافروشی
+11
رأی دهید
-3
شهروند: پارچه فروش ورشکسته برای پرداخت ٢٨٠ میلیون بدهکاری خود، نقشه سرقت مسلحانه از یک طلافروشی را اجرا کرد اما پیش از انجام هرگونه اقدامی از سوی پلیس غافلگیر شد. صبح دیروز مرد جوانی به یک مغازه طلافروشی در خیابان سجادشمالی رفت. قیمت سرویسهای طلا را میپرسید. مغازه شلوغ بود. میخواست معطل کند. نقش بازی کرد. گوشی تلفن همراهش را از جیبش بیرون کشید و مشغول صحبت شد. هنوز فروشنده نمیدانست هدف نقشه مسلحانه یک سارق شده است. همهچیز عادی بود و کسی حتی نمیتوانست به موضوع مشکوک شود. اما درست در لحظهای که مغازه خلوت شد و فروشنده سرش را برای انجام کاری برگرداند ناگهان یک اسلحه را پشت سر خود احساس کرد و بعد از آن این جمله را شنید: «هرچه طلا داری بریز روی میز و مطمئن باش که اگر واکنشی نشان دهی تو را میکشم.» فروشنده که حسابی ترسیده بود، تسلیم نشد و به جای اینکه به حرف سارق گوش کند با او درگیر شد. صدای تیر شلیکشده از اسلحه کافی بود تا راز این سرقت مسلحانه فاش شود. چند دقیقه بیشتر طول نکشید که ماموران گشت کلانتری ١٦١ ابوذر پس از اطلاع از این حادثه به طلافروشی رفتند و پیش از اینکه دزد جوان بتواند فرار کند او را دستگیر کردند.
همانجا صاحب مغازه طلافروشی که به شدت شوکه شده بود، به ماموران کلانتری گفت: «این مرد چند روز پیش هم به مغازه من آمده بود. او سرویسهای طلای مغازه مرا دید و در نهایت یک سرویس ٨ میلیون و ٥٠٠ هزار تومانی را پسندید و گفت که چند روز بعد به همراه همسرش به مغازه میآیند و آن سرویس را میخرد. او رفت و امروز باز هم آمد. در حالی که اصلا به او شک نداشتم با او احوالپرسی کردم و گفت که برای خرید آن سرویس آمده است. در یک لحظه که مغازه شلوغ شد این مرد با موبایلش صحبت کرد و در نهایت وقتی مغازه خلوت شد کارتش را به من داد و گفت که مبلغ سرویس را از کارتش بکشم.
من هم وقتی سرم را برگرداندم اسلحه را احساس کردم و تازه آنجا بود که متوجه نقشه این مرد شدم. اما با او درگیر شدم و در نهایت پلیس خیلی زود وارد عمل شد و این مجرم را دستگیر کرد. اگر نیروهای پلیس لحظهای دیرتر به محل رسیده بودند این مرد معلوم نبود که چه بلایی سر من میآورد.»
بعد از این اظهارات، دزد جوان نیز تحت بازجویی قرار گرفت و با اعتراف به نقشه سرقت مسلحانه به ماموران پلیس گفت: «من پارچهفروش بودم و وضع مالی خوبی داشتم. اما به یکباره ورشکست شدم و تمام سرمایهام را از دست دادم. از طرفی ٢٨٠میلیون تومان هم بدهکار شدم و نمیدانستم که این بدهکاری را چطور میتوانم پرداخت کنم. برای همین به فکرم رسید که نقشه یک سرقت را اجرا کنم تا بتوانم پول بدهکاریام را جور کنم اما گیر افتادم.» با اعتراف این پسر، وی با قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد.
همانجا صاحب مغازه طلافروشی که به شدت شوکه شده بود، به ماموران کلانتری گفت: «این مرد چند روز پیش هم به مغازه من آمده بود. او سرویسهای طلای مغازه مرا دید و در نهایت یک سرویس ٨ میلیون و ٥٠٠ هزار تومانی را پسندید و گفت که چند روز بعد به همراه همسرش به مغازه میآیند و آن سرویس را میخرد. او رفت و امروز باز هم آمد. در حالی که اصلا به او شک نداشتم با او احوالپرسی کردم و گفت که برای خرید آن سرویس آمده است. در یک لحظه که مغازه شلوغ شد این مرد با موبایلش صحبت کرد و در نهایت وقتی مغازه خلوت شد کارتش را به من داد و گفت که مبلغ سرویس را از کارتش بکشم.
من هم وقتی سرم را برگرداندم اسلحه را احساس کردم و تازه آنجا بود که متوجه نقشه این مرد شدم. اما با او درگیر شدم و در نهایت پلیس خیلی زود وارد عمل شد و این مجرم را دستگیر کرد. اگر نیروهای پلیس لحظهای دیرتر به محل رسیده بودند این مرد معلوم نبود که چه بلایی سر من میآورد.»
بعد از این اظهارات، دزد جوان نیز تحت بازجویی قرار گرفت و با اعتراف به نقشه سرقت مسلحانه به ماموران پلیس گفت: «من پارچهفروش بودم و وضع مالی خوبی داشتم. اما به یکباره ورشکست شدم و تمام سرمایهام را از دست دادم. از طرفی ٢٨٠میلیون تومان هم بدهکار شدم و نمیدانستم که این بدهکاری را چطور میتوانم پرداخت کنم. برای همین به فکرم رسید که نقشه یک سرقت را اجرا کنم تا بتوانم پول بدهکاریام را جور کنم اما گیر افتادم.» با اعتراف این پسر، وی با قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر