۱۳۹۴ دی ۲۱, دوشنبه

کمپین زندانیان ایرانی برای حمایت از زندانی اهل کوبانی

گزارش


دوشنبه 11 ژانویه 2016 ایران وایر

کمپین زندانیان ایرانی برای حمایت از زندانی اهل کوبانی

این‌جا هیچ کس را ندارد؛ نه خانواده‌ای و نه آشنایی. فارسی را هم خیلی خوب نمی داند. همین مقدار کم را هم در زندان یاد گرفته؛ از همان هم بندی‌هایی که حالا شده‌اند رفیق شفیق‌اش. مثل نزدیکان درجه یک افتاده‌اند دنبال کارش و همه‌ هم و غم‌شان این است که او را به یک بیمارستان خصوصی منتقل کنند؛ جایی که روند مداوا و بهبود او تسریع شود. هر کدام که خبر  انتقال‌ او را از زندان رجایی شهر به بیمارستان شنیده‌اند، به ملاقاتش رفته‌اند و حالا که از کما درآمده، به او روحیه می‌دهند.
«رمضان احمد کمال» زندانی کُرد است؛ اهل شهر «کوبانی» سوریه. هفت سالی می‌شود که در زندان‌های مختلف ایران زندگی می‌گذراند. او سال 1387، زمانی که 26 ساله بوده، توسط مرزبانان ایرانی بازداشت می‌شود.
کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران گزارش داده است: «او به همراه سه نفر چریک کُرد سوریِ دیگر اشتباهی وارد مرز ایران شده بوده که دو نفر از آن ها توسط مرزبانان ایرانی کشته شدند، یک نفر موفق به بازگشت به داخل مرز عراق شده و ماموران پس از شلیک و اصابت پنج گلوله به رمضان احمد کمال، او را بازداشت کرده‌اند. گلوله ها به شکم، کتف چپ و ران او اصابت کرد اما پس از بازداشت و طی این هفت سال هیچ گاه برای خارج کردن گلوله ها مورد درمان کامل در خارج از زندان قرار نگرفت.»
رمضان احمد کمال مثل زندانیان دیگر، خانواده‌ای در این جا ندارد که به ملاقاتش بیایند، برایش وقت دکتر بگیرند و هزینه‌های بیمارستانی او را پرداخت کنند. خانواده او اهل سوریه هستند و او از زمان دستگیری تا الان ملاقاتی نداشته است. به همین دلایل، درخواست‌هایش برای انتقال به بیمارستان از سوی مسوولان زندان بی‌پاسخ ‌مانده است.
«کیوان صمیمی»، روزنامه نگار و از فعالان ملی- مذهبی، یکی از کسانی است که مدتی را با رمضان احمد کمال در یک بند سپری کرده است. او به «ایرانوایر» می‌گوید: «یک بار چند وقت پیش ایشان را برای مداوا به بیمارستانی در کرج منتقل کرده بودند و یک جراحی‌ بر روی دستش انجام شده بود اما جراحی ناموفق بوده و باعث شده دست به حالت نیمه فلج دربیاید.»
هم بندی‌هایش پی گیر وضعیت او می‌شوند. سرانجام، رمضان احمد کمال روز سیزدهم دی ماه در پی وخیم شدن حالش، به بیمارستان «ساسان» منتقل می‌شود اما بیمارستان با اعلام این که تخت خالی ندارد، از بستری کردن او خودداری می‌کند. در حین صحبت‌ مسوولان زندان با کادر بیمارستان، رمضان به کما می‌رود و از آن‌جا به بیمارستان «امام خمینی» منتقل می‌شود.
«بهمن احمدی عمویی»، یکی دیگر از روزنامه‌نگارانی که پس از حوادث انتخابات 88 بازداشت شد، مدتی در زندان اوین و رجایی شهر با رمضان احمد کمال هم‌بند بوده است. او یکی از کسانی است که برای جویا شدن از احوال رمضان به بیمارستان امام خمینی می رود. این روزنامه‌نگار در وبلاگش این دیدار دردناک را با عنوان «رمضان احمد کمال و درد غریبی»  روایت کرده است: «لوله خرطومی اکسیژن با چسبی به دهان و سرم از طریق یکی از رگ‌های دست راست، هوا و غذا به او می‌رسانند. پای راستش به تخت زنجیر شده و صدای خس، خس نفسی که به زحمت می‌رود و می‌آید شنیده می‌شود. یک دکتر و دو سه پرستار دورش جمع شده‌اند. پلک‌هایش را باز می‌کنند. دکتر به قفسه سینه‌اش فشار می‌آورد و مرتب نامش را صدا می زند: رمضان! رمضان... اما پاسخی نمی‌گیرد.امروز ساعت 12 ظهر به اورژانس شماره یک بیمارستان امام خمینی رفتم تا سراغی از رمضان احمد کمال بگیرم . هنوز در کما است. این را همان دکتر می‌گوید.»
چند روز پیش رمضان احمد کمال از حالت کما بیرون آمده است. کیوان صمیمی می‌گوید: «وضعیتش پایدار شده و مشکل هوشیاری ندارد و به بخش منتقل شده است. اما بیمارستان امام خمینی بیمارستان بسیار شلوغی است که رسیدگی و مداوا در آن به سختی انجام می‌شود.»
او و چند نفر دیگر از دوستان رمضان تصمیم گرفته‌اند او را به یک بیمارستان خصوصی منتقل کنند: «در حال پی گیری هستیم که او را به بیمارستان خصوصی منتقل کنیم که راحت‌تر کارهایش انجام شود. هزینه بیمارستان خصوصی هم بسیار زیاد است اما خوش بختانه دوستانی هستند که محبت دارند و کمک می‌کنند. ما اگر بتوانیم یک بیمارستان تخصصی خوب برای مورد دست ایشان پیدا کنیم، با موافقت دادستانی، او را منتقل می‌کنیم.»
کیوان صمیمی معتقد است که  این بار دادستانی درباره رمضان احمد کمال به شکل قانونی و درست عمل کرده است: «وقتی درباره انتقال او به بیمارستان خصوصی هم صحبت کردیم، دادستانی موافقت کرد.»
او در کسوت یک روزنامه‌نگار سفارش می‌کند حتما این موضوع را در گزارش قید کنیم و اصل بی طرفی را فراموش نکنیم.
رمضان احمد کمال به اتهام عضویت در گروه «پ.ک.ک» (حزب کارگران کردستان) ابتدا در دادگاه انقلاب شهر خوی به اعدام محکوم می‌شود اما این حکم در دیوان عالی کشور نقض و در نهایت به ۱۰ سال حبس محکوم شد. او در زندان‌های مهاباد، اوین، قزوین و زندان رجایی شهر کرج دورانی از حبس خود را سپری کرده است.
وقتی کیوان صمیمی درباره او حرف می‌زند، نگرانی در تُن صدایش موج می‌زند. از او می‌پرسم شما که با رمضان احمد کمال همفکر نبودید، چرا این‌قدر به او نزدیک شده‌اید و احساس همدردی می‌کنید؟ می‌گوید: «به نظر من این یک حس طبیعی است و هیچ ربطی به همفکری و هم عقیده بودن ندارد. فکرش را بکن، زندان نه، شما اگر پنج ‌سال با یک نفر همسایه باشید، حتی اگر عقیده‌هایتان متفاوت باشد اما بدانید او آدم شریفی است و کسی را ندارد، خب طبیعی است که شما به او کمک می‌کنید.»
رمضان احمد کمال الان 33 ساله است و اوج جوانی‌اش را در زندان سپری کرده است. بهمن احمدی عمویی در موردش نوشته است: «رمضان احمد کمال آدمی است که برای آرمان‌های خودش مبارزه کرده است؛ چه ما با آن موافق باشیم و چه مخالف. حدود 10 سال از عمرش را در کوه های کردستان، بین سه کشور عراق، ترکیه و سوریه گذرانده و الان هم هفت سالی است که در ایران زندانی است. رمضان به زور 33 سال دارد. از اهالی کوبانی سوریه است اما وقتی نگاهش می‌کنی، 40 ساله می‌زند.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر