یک ایرانی در مهمانی کارآفرینان کاخ سفید
+17
رأی دهید
-1
سارا احمدیان، دختر جوان ایرانی چند وقت پیش میهمان کاخ سفید بود، در میهمانی بزرگی با حضور باراک اوباما، در جمع کارآفرینان برتری که در آمریکا فعالیت می کنند. او کارشناسی اش را در دانشگاه پلی تکنیک تهران خوانده، علوم کامپیوتر و ریاضی. در کانادا دو فوق لیسانس گرفته، بازرگانی دانشگاه فرانسوی کبک و مهندسی سیستم های اطلاعاتی از دانشگاه انگلیسی زبان کنکوردیا. عضو جامعه مهندسان کاناداست و همراه با رامین حاذق، یکی از دوستانش شرکت «سیملِس پِلَنت» را تاسیس کرده است، در «سیلیکون ولی»(Silicon Valley)، قلب فناوری جهان.
چه طور شد که در سن ۲۲ سالگی تصمیم گرفتی از ایران به کانادا بروی؟در ایران در رشته «علوم کامپیوتر و ریاضی» از دانشگاه «پلی تکنیک» فارغ التحصیل شدم. دلیل من برای رفتن از ایران شاید همان دلیل همه(اکثر) بچه های پلی تکنیک یا شریف بود چون هیچ آینده ای برای خودم تصور نمی کردم. اگر می ماندم، می خواستم چه کار کنم؟ واقعا هم به نظرم تصمیم خوبی گرفتم. اضافه بر این که شرایط هم در ایران برای دختران به مراتب سخت تر از پسران است.
به مهندسی علاقه داشتی و زبان انگلیسی را هم بهتر از زبان فرانسوی می دانستی؛ چه شد که در ابتدا سر از رشته بازرگانی در یک دانشگاه فرانسوی زبان درآوردی؟چند ماه در ایران فرانسه خواندم. آن موقع دانشگاه امتحان زبان نمی گرفت. البته الان سیستم عوض شده است چون آن موقع کسی نبود که فرانسه بلد نباشد و بخواهد مثل من با سماجت اپلای کند(با خنده). ولی الان امتحان زبان می گیرند چون یک سری فهمیدند و این کار را می کنند. البته این را هم باید بگویم که خیلی مشکل داشتم و خیلی سخت گذشت. در آخرهم مجبور شدم که برای برخی از امتحان ها هم با استادهایم صحبت و موافقتشان را جلب کنم که به زبان انگلیسی امتحان دهم. در مورد رشته هم چون می خواستم هر چه سریع تر از ایران خارج شوم، منتظر نماندم تا حتما از یک دانشگاه عالی یا حتی در رشته مورد علاقه ام پذیرش بگیرم. با اولین پذیرش و بورسی که گرفتم، درست یک ماه بعد از فارغ التحصیلی از کشور خارج شدم و به شهر مونترال کانادا رفتم. به نظر من، اگر کسی واقعا بخواهد در خارج از کشور تشکیل زندگی دهد، هر چه زودتر بیاید بهتر است.
به طور معمول، مهاجران در پروسه تغییرات، با مشکلات تازه ای مواجه می شوند، مهم ترین مشکلی که در این مدت تجربه کردی، چه بود؟چند سالی طول کشید تا بتوانم جذب جامعه کانادا شوم. برای کسی که می خواهد کارآفرین باشد، خیلی مهم است که دایره ارتباطاتش گسترده باشد و محدود به ایرانی ها نباشد. الان خیلی از دوستان من در کانادا با وجود این که بیش از ۱۰ سال است در این کشور زندگی می کنند، فقط با ایرانی ها رفت و آدم دارند و این به نظر من از لحاظ کاری اصلا خوب نیست. اضافه بر این که اگر فقط با افراد کشور خودت معاشرت کنی، هیچ وقت نمی توانی جذب جامعه میزبان شوی. البته همان طوری که گفتم، برای خودم هم شاید سه چهار سالی طول کشید تا بتوانم به راحتی با افراد غیر ایرانی ارتباط برقرار کنم و دایره معاشرت هایم را به افراد ایرانی محدود نکنم. مشکلات مالی هم بود. پدر و مادرم در ایران زندگی می کردند، دوست نداشتم مرتب از آن ها پول بگیرم. یک وقت هایی شاید در حسابم ۲۰ دلار بیش تر نبود. سرما هم یک مشکل است؛ یکی از دلایل مهاجرتم به امریکا شاید همین سرمای سخت و طولانی مدت کانادا بود. چند ماه اول، قبل از این که با کسی آشنا شوم، خیلی سخت گذشت. یادم است یک بار به شدت مریض شده بودم و هیچ کسی را نمی شناختم. مجبور شدم خودم نیمه شب به آژانس زنگ بزنم و به هر زحمتی بود خودم را به بیمارستان رساندم.
درمورد شرکتی که تاسیس کرده ای، توضیح بده. شرکت «سیملِس پِلَنت» (Seamless Planet) دقیقا چه فعالیت هایی انجام می دهد؟سیملِس پِلَنت استارتاپی فعال در زمینه داده های عظیم است که فعالیت خود را در زمینه توسعه و توانمندسازی هر چه بهتر مبادله و ثبت بلادرنگ اطلاعات متمرکز کرده است. این استارتاپ در چهارچوبی امن، رابط برنامه کاربردی (APIs) را برای پشتیبانی تبادل داده ها برای آژانس های مسافرتی و کسب وکارهای مرتبط فراهم می کند. سرمایه گذارانی بسیار شناخته شده نظیر «استیو کیس» در این شرکت سرمایه گذاری کرده اند. تیم بنیانگذار شرکت از مهندسان حوزه آیتی(IT) با پیشینه کارآفرینی تشکیل می شود. من و رامین حاذق هر دو مدیر عامل شرکت هستیم. من مدرک کارشناس ارشد مهندسی سیستم های اطلاعاتی گرفته ام و سال ها تجربه کار در شرکت های بزرگی نظیر«SAP» و سابقه همکاری با استارتاپ های موفق در سیلیکونولی را در کارنامه خودم دارم. رامین دارای مدرک دکتری در زمینه مهندسی کامپیوتر است و بیش از ۱۵ سال تجربه در زمینه توسعه نرم افزار و مدیریت دارد.
ایده تاسیس شرکت چه طور به ذهنت خطور کرد؟
یک شبه نبود، بعد از تحقیقات بسیار و کسب تجربه در زمینه نرم افزارهای مخصوص تجارت و رابطه برنامه کاربردی به این نتیجه رسیدم که بازار به محصولی جدید نیازمند است تا برنامه جدیدی برای آژانس های مسافرتی طراحی کند. قبل از تاسیس شرکت، از همه متخصصانی که در این زمینه می شناختم، سوال کردم و مطمئن شدم این محصول مورد نیاز آژانس های مسافرتی و توریستی است. سپتامبر ۲۰۱۴، بعد از همه این تحقیقات به رامین زنگ زدم و در مورد ایده ام با او صحبت کردم. رامین از ایده من استقبال کرد و تصمیم گرفت از شرکتی که در حال کار بود، بیرون بیاید و وقتش را به طور کامل صرف پروژه کند. رامین یکی از باهوش ترین برنامه نویسانی است که من می شناختم؛ به ویژه در زمینه رابطه برنامه کاربردی، هوش سرشاری دارد و بدین ترتیب سیملِس پِلَنت متولد شد. سیملِس پِلَنت به شرکت های کوچک یا متوسط ارایه دهنده تورهای خدماتی کمک می کند تا به بازارهای بزرگ امریکای شمالی و اروپا دسترسی پیدا کنند و محصولات خود را مانند گشت و گذار در السالوادر یا بالا رفتن از کوه «ماچو پیچو» در پرو به کسانی که قصد مسافرت دارند، بفروشند. البته امیدوارهستم که با رفع تحریم ها از ایران، بتوانیم خدمات خود را به شرکت های گردشگری و مسافرتی داخل ایران هم ارایه دهیم.
در مورد میهمانی کاخ سفید کمی توضیح بده. چه افراد و شرکت هایی در این جلسه شرکت کردند؟ ملاک انتخاب میهمان ها چه بود؟این اولین بار بود که اوباما از کارآفرینان دعوت می کند تا در مورد شرکت ها و دلایل موفقیت خود در کاخ سفید صحبت کنند. آقای اوباما به دنبال کارآفرینان موفقی بود که زندگی افراد را در اقصی نقاط جهان، به ویژه در مکان هایی که به تکنولوژی دسترسی ندارند، تغییر دهند. بیش از یک هزار کارآفرین برای شرکت در این جلسه ثبت نام کرده بودند که از این تعداد، ۳۲ کارآفرین دعوت شدند. البته برخی از مطرح ترین کارآفرینان جهان هم چون «مایک کیوبن» (Marc Cuban)، «باربارا کورکوران» (Barbara Corcoran) و«دیموند جان» (Daymond John) نیز جزو مدعوین بودند. اوباما، اولین رییس جمهوری است که برای کارآفرینی ارزش خاصی قایل می شود و تلاش می کند تا از کارآفرینان، نه تنها در امریکا بلکه در سرتاسر جهان حمایت کند. اوباما سخنرانی خوبی کرد. گفت ما دارای قدرت تغییر هستیم و می دانیم چگونه افراد را برای رسیدن به یک هدف مشخص، گرد هم آوریم. گفت به ما ایمان دارد و معتقد است کارآفرینانی مانند ما می توانند با ایده های خود جهان را تغییر دهند.
الان برگردی پشت سر را نگاه کنی، به کدام نقطه های این ده سال، با شوق بیشتری نگاه می کنی؟در این راه، به ویژه به این خاطر که از دو جهت در اقلیت بودم، یعنی مهاجر بودن و زن بودن، با سختی های زیادی روبه رو شدم. اما این مشکلات هیچ گاه نتوانستند من را از مسیرم بازدارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر